Web Analytics Made Easy - Statcounter

اكنون پس از گذشت ۳۶ سال، رویداد «فاتحان الامیه« فرصتي را فراهم كرده است تا ۵۰۰ نفر از رزمندگان حاضر دراین عملیات ، خاطرات آن روزهاي سرافراز را دوباره زنده کنند.

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، سومین روز از اسفندماه امسال ۵۰۰ نفر از رزمندگان لشگر ۱۴ امام حسین(ع) که شهریورماه سال ۱۳۶۵ عملیات موفق آمیز کربلای ۳ را در دفتر خاطرات ایران ثبت کرده بودند به همت حوزه هنری انقلاب اسلامي درگلزار شهدای اصفهان و در کنار مزار شهید خرازی- که فرماندهی عملیات – را برعهده داشت کنار هم جمع شدند تا سفری سه روزه را آغاز کنند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

سید مهدی ابطحی مسئول دفتر شب خاطره حوزه هنری در گفت وگو با خبرنگار روابط عمومی حوزه هنری درباره اين رويداد بزرگ گفت: عملیات کربلای ۳ به فرماندهی شهید خرازی توسط لشگر ۱۴ امام حسین(ع) و خط شکنی گردان غواصی حضرت یونس (ع) و عملیات گردان امام رضا(ع) آغاز شد. با رشادت بچه های رزمنده دو اسلکه نفتی الامیه و البکر که از لحاظ اقتصادی اهمیت زیادی چه در زمان جنگ و چه درزمان حال دارد به دست نیروهای ایرانی افتاد.

وی در ادامه گفت: عملیات کربلای ۳ و رشادت گردان غواصی حضرت یونس(ع) چند نکته مهم دارد. یکی از مهم ترین نکته ها، سن بچه های رزمنده است. اکثر بچه های غواص حاضر در این عملیات، نوجوان و جوان بودند.

دومین نکته که می توان به آن اشاره کرد پرداخته نشدن به این عملیات در آثار هنری است. متاسفانه تا به امروز فقط یک اثر هنری آن هم در قالب فیلم سینمایی به نام« افق« توسط مرحوم رسول ملاقلی پور ساخته شده و متاسفانه دیگر شاهد هیچ اثر هنری از این عملیات موفقیت آمیز نبوده ايم.

ابطحی در ادامه بابیان اینکه پس از ۳۶ سال، رویداد فاتحان الامیه را براي پاسداشت قهرمانی رزمندگان عملیات کربلای ۳ آغاز کرده‌ایم گفت: شب چهارشنبه ۵۰۰ نفر از رزمندگان حاضر در این عملیات از گلزار شهدای اصفهان و از کنار مزار فرمانده خود شهید خرازی سفرخود را به سمت خوزستان آغاز کردند.

مسئول دفتر شب خاطره حوزه هنری درباره برنامه های خوزستان گفت: در خوزستان قرار است در منطقه ای به نام شهرک دارخوین که عقبه پشتیبانی بچه های اصفهان در زمان جنگ بوده، برنامه هایی را برگزار كنيم و صبح روز جمعه ۵ اسفندماه از ساعت ۹ تا ۱۲ برنامه محفل خاطره را با حضور سردار رحیم صفوی خواهیم داشت. در این برنامه، علاوه بر روایت خاطرات رزمندگان کربلای ۳ ، شاهد رخ دادن دو اتفاق دیگر نیز خواهیم بود. اولین اتفاق، افتتاح مجتمع فرهنگی دارخوین است و دومین اتفاق، رونمایی از مستند شهید حاج حسین خرازی مي باشد که با تلاش همکارانمان در حوزه هنری استان اصفهان تهیه شده است.

سیدمهدی ابطحی در ادامه با بیان اینکه عملیات کربلای ۳، ۷۰ شهید را نثار میهن اسلامی کرده است اضافه کرد: شنبه ۶ اسفندماه نیز از ساعت ۹ تا ۱۷ رزمندگان شركت كننده در اين رويداد، با شناور عازم منطقه عملیاتی در دل خلیج فارس خواهندشد و آنجا در نزدیک ترین مکان به اسکله الامیه در یکی از اسکله‌هاي نیروی دریای سپاه محفل خاطره را برگزار می کنند. همچنین در این محفل از کتاب «نبرد الامیه» به قلم محمود نجیمی که از رزمندگان این عملیات بوده است، رونمایی خواهد شد.

منبع: خبرگزاری دانشجو

کلیدواژه: کربلای 3 امام حسین عملیات کربلای ۳ حوزه هنری

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۱۹۷۷۴۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

خاطرات نفس‌گیر از نخستین روز عملیات بیت‌المقدس

چشم‌هایم را بسته بودم و گمان می‌کردم در آستانه شهادت هستم. شنیده بودم که هنگام شهادت، ائمه و ملائک بر بالین شهید، حاضرشده و او را تا بهشت مشایعت می‌کنند.

به گزارش ایسنا، بهره‌گیری از انگیزه‌های دینی و میهنی برای آزادسازی خرمشهر، طراحی مناسب و برنامه‌ریزی‌شده، انسجام ارتش و سپاه، سرعت عمل، راهکار عبور از رودخانه، گستردگی منطقه نبرد، تأثیرات منطقه‌ای و بازتاب جهانی، عواملی هستند که زوایای گوناگون نبرد بیت‌المقدس را نسبت به سایر نبردهای دوران ۸ سال جنگ تحمیلی متمایز می‌کنند و باعث می‌شود که نبرد بیت‌المقدس و آزادی خرمشهر قله افتخارات هشت سال دفاع مقدس محسوب ‌شود.

مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، مصمم است با تکیه‌بر آثار و اسناد موجود در این مرکز، هم‌زمان با سالروز آغاز این عملیات غرورآفرین، جلوه‌های شکوه مقاومت و پایداری این حماسه عظیم را به روایت فرماندهان و رزمندگان حاضر در عملیات، در چندین شماره منتشر کند:

محسن خوشدل از رزمندگان گردان انصار لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) که ۷ بار در طول دفاع مقدس دچار مجروحیت شده، در بخشی از کتاب خاطرات خود با عنوان «پروازهای بی‌بازگشت» که به‌تازگی توسط انتشارات مرزوبوم منتشر شده است،  روایت می کند:

 در گردان انصار (لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله)، مرا به‌عنوان آرپی‌جی زن انتخاب نکردند، شاید قد و قواره کوچکم این توفیق را از من گرفت. یک اسلحه کلاشینکف تحویلم دادند و در یکی از دسته‌ها به‌عنوان تک‌تیرانداز سازمان‌دهی شدم.

روزها را در کوهه، به آموزش نظامی و آمادگی‌های جسمی می‌گذراندیم. پوتین‌هایم پوسیده و غیرقابل استفاده‌شده بودند. به واحد تدارکات گردان مراجعه کردم. پوتین به‌اندازه پای من نداشتند. شماره پای من ۳۹ و نسبتاً کوچک بود. مسئول تدارکات گفت که برای پای تو کتانی داریم، اگر می‌پوشی تقدیم کنم. یک جفت کتانی چینی برایم آورد.

اوایل اردیبهشت ۱۳۶۱ ما را برای شرکت در عملیات بعدی، راهی دارخوین کردند. در شرق رودخانه کارون اردو زدیم و در انتظار آغاز عملیات ماندیم.

کم‌کم پی بردیم که برای حمله به خطوط مقدم دشمن، بایستی از عرض کارون بگذریم و فاصله بیست کیلومتری تا جاده اهواز خرمشهر را پیاده برویم و در آنجا پدافند کنیم. من هم مانند باقی رزمندگان، از آمادگی نسبی برای شرکت در عملیات برخوردار بودم؛ اما فکر اینکه باید بیست کیلومتر راه را با کتانی تنگ چینی طی کنم، آزارم می‌داد.

غروب روز نهم اردیبهشت، آماده عبور از کارون بودیم. فرمانده گروهان ما اعلام کرد که با تاریک شدن هوا، نماز مغرب و عشاء را می‌خوانیم و حرکت می‌کنیم و تأکید کرد که کسی حق ندارد هنگام خواندن نماز، پوتین‌هایش را دربیاورد.

بلافاصله بعد از خواندن نماز، به ساحل کارون رفتیم. گروه‌گروه، سوار قایق‌ها شدیم و به آن‌طرف رودخانه رفتیم. از قایق‌ها پیاده شدیم و آماده پیاده‌روی بیست کیلومتری. یکی از فرماندهان در آنجا برایمان صحبت کرد؛ اما به‌جای آنکه از برنامه‌گردان و کاری که درصدد انجام آن هستیم بگوید، بیشتر به تهییج بچه‌ها و دادن روحیه به آن‌ها پرداخت.

خیلی نگذشته بود که راهپیمایی ما آغاز شد و ستون گردان انصار در دل تاریکی و در جهت غرب، به سمت جاده آسفالت اهواز خرمشهر، به حرکت درآمد.نیمه‌های شب بود و ما همچنان پیش می‌رفتیم. به ما گفته بودند که سنگرهای اصلی دشمن‌روی جاده است، اما امکان دارد در طول مسیر، با سنگرهای کمین عراقی‌ها روبرو شویم. بیست کیلومتر، راه کمی نبود. کم‌کم بعضی از بچه‌ها حین راه رفتن، چرت می‌زدند؛ همین مسئله باعث می‌شد که گاه ستون نیروها قطع شود.

به جاده که نزدیک شدیم، صدای درگیری شدید و صفیر خمپاره‌های ریزودرشت به گوشمان می‌رسید. قبل از ما، گردان‌های دیگر با دشمن درگیر شده و آن‌ها را از جاده اهواز خرمشهر به عقب رانده بودند.

به جاده که رسیدیم، اول‌ازهمه نشستم و بند کتانی‌هایم را باز کردم تا دلیل سوزش پاهایم را بدانم. پیاده‌روی طولانی باعث شده بود که پاهایم تاول بزنند؛ به حدی که خونابه کف کفش‌هایم را پرکرده بود. کمی تمیزشان کردم و دوباره آن‌ها را پوشیدم. وقت نماز صبح بود. نماز را کنار جاده خواندم. آنجا پشت خاکریز بلند کنار جاده، مشغول استراحت و تجدیدقوا شدیم.

مقابله با پاتک‌های دشمن

هنوز هوا کامل روشن نشده بود که پاتک‌های دشمن برای بازپس‌گیری جاده شروع شد. گلوله‌های خمپاره، شلیک‌های مستقیم تانک، امانمان را بریده بودند. به‌جز آن‌ها، رگبار کالیبرهای مختلف از اطراف اذیتمان می‌کرد. تا آن زمان، در چنان هنگامه‌ای قرار نگرفته بودم. به‌درستی نمی‌دانستم که دشمن در کجاست و ما باید به کدام سمت شلیک کنیم.

روبرویمان دشمن بود؛ اما همه گلوله‌ها از روبرو نمی‌آمدند. خاک‌ریز کنار جاده، ارتفاع بلندی داشت و شبیه یک دژ بود. تیرتراش دشمن، لبه خاکریز را ناامن کرده بود. چهاردست‌وپا از خاکریز بالا می‌رفتم؛ چند تیر شلیک می‌کردم و پایین می‌آمدم.

بافاصله کمی از من، یک آرپی‌جی زن روی خاکریز قرار گرفت و موشکش را به سمت تانک‌های دشمن، شلیک کرد. به‌سرعت پایین آمد، موشک دوم را روی قبضه سوار کرد و خودش را به بالای خاکریز رساند؛ اما قبل از چکاندن ماشه، گلوله‌ای به او اصابت کرد و از بالای خاکریز، غلتید و به زیر آمد.

خشاب تفنگم را عوض کردم و از خاکریز بالا رفتم. هنوز چند تیر شلیک نکرده بودم که ناگهان در ناحیه پهلو، احساس سوزش شدیدی کردم. تعادلم از دست رفت و از بالای خاکریز به پایین افتادم. یک گلوله به پهلوی چپم خورده و قمقمه‌ام را سوراخ کرده بود. آب قمقمه بدنم را خیس کرده بود و من فکر می‌کردم خون زیادی از بدنم خارج می‌شود.

چشم‌هایم را بسته بودم و گمان می‌کردم در آستانه شهادت هستم. شنیده بودم که هنگام شهادت، ائمه و ملائک بر بالین شهید، حاضرشده و او را تا بهشت مشایعت می‌کنند.انتظار من البته فایده‌ای نداشت و اتفاقی نیفتاد. متوجه شدم که عده‌ای سراغم آمده‌اند و مشغول بستن زخمم هستند. جراحتم عمق چندانی نداشت و گلوله قسمت نرمی پهلویم را شکافته بود.

کار امدادگرها که تمام شد، تنهایم گذاشتند تا آمبولانس بیاید و به عقب منتقلم کند. خط تقریباً آرام شده و دشمن از مواضعش عقب نشسته بود. نمی‌دانم چرا، ولی در همان حال، چفیه را روی سرم انداختم و خوابم برد و عجب خواب شیرینی. شاید علت اصلی‌اش، خستگی ناشی از بیست کیلومتر راهپیمایی باآن‌همه تجهیزات بود.

در بیمارستان صحرایی، رسیدگی‌های اورژانسی انجام گرفت و مرا به اهواز رساندند. ازآنجاکه مجروحان پرشمار بودند، بسیاری از آن‌ها را به شهرهای دور و نزدیک منتقل می‌کردند. پس از معاینات ابتدایی، مرا هم به فرودگاه بردند و به اصفهان رساندند.به مدت بیست روز، در بیمارستان شریعتی اصفهان بستری بودم. در این مدت، خانواده و دوستان و آشنایان را از وضعیتم مطلع نکردم. دوست نداشتم که بی‌جهت نگران شوند و به اصفهان بیایند.

روز اول خرداد بود که از بیمارستان مرخص شدم. از طرف واحد تعاون بسیج، یکدست لباس و مبلغی پول به من دادند. برایم بلیت گرفتند و من با اتوبوس، راهی تهران شدم و در تهران، مستقیم به خانه رفتم.

من روز ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ مصادف با اولین روز عملیات بیت‌المقدس، مجروح شدم؛ اما خبر آزادی خرمشهر را در تهران و در روز سوم خرداد شنیدم. همان روز به بهشت‌زهرا (س) و سر مزار حسین فراهانی رفتم. او از دوستان هنرستان و از بچه‌های مکتب الصادق (ع) بود.

حسین در عملیات فتح‌المبین به شهادت رسیده بود و من نمی‌دانستم. یک روز عکسش را روی دیوار دیدم و شوکه شدم. در بهشت‌زهرا (س)، یک دل سیر اشک ریختم و با حسین عهد کردم که تا آخر، در جبهه می‌مانم و نمی‌گذرام خونش پایمال شود.

منبع:

رحیمی، مصطفی، پروازهای بی‌بازگشت، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، تهران ۱۴۰۲، صص ۲۳، ۲۴، ۲۵، ۲۶، ۲۷، ۲۸، ۲۹

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • گزارش اختصاصی الجزیره از عملیات‌های دقیق حزب‌الله
  • شهدای کربلای ۵ و عاشورا مهمان مسجد مقدس جمکران
  • خاطرات نفس‌گیر از نخستین روز عملیات بیت‌المقدس
  • ببینید | خاطرات شنیدنی رهبر انقلاب از استادِ شهید مرتضی مطهری
  • رزم جانانه لرها در عملیات کربلای پنج زبانزد فرماندهان است
  • بیت المقدس عملیاتی منجر به آزادسازی پاره تن ایران+فیلم
  • زنده یاد آتیلا پسیانی خالق خاطرات دهه شصتی‌ها بود
  • ۱۴ محله اردبیل میزبان رویداد «یک صدا ایران» خواهد بود
  • زنده‌ نگهداشتن خاطرات دفاع مقدس یک ضرورت است
  • باغ هنر با دو رویداد آغاز شد